تینا خوشگلهتینا خوشگله، تا این لحظه: 13 سال و 15 روز سن داره

تینا دختر ناز مامان و بابایی

اولین نوروز و گرمی حضور تینا فرشته کوچکمان در خانه ....

  سلام به دختر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشه عزیزم دیگه داریم به آخرایی راه نزدیک میشیم و من هر لحظه هیجانم برای دیدنت زیاد تر میشه امیدوارم صحیح و سالم به آغوش منو باباییت بیایی که این برامون از همه چی مهم تره تینای مامان سال نو مبارک ...نوروز امسال برای من حال و هوای دیگه ایی داشت چون تو دخملی باهام بودی و من در لحظه تحوبل سال تورو داشتم و حست میکردم مامانی نمیدونی چه ذوقی داشتم ولی آرزومم بود که کنارم نشسته باشی و با یه لباس خوشگل دخترونه و یه سنجاق سر همرنگ لباست با دستای کوچولوت کمک کنی تا سفره هفت سینو بچینی و هر کی هم خواست بهت کمک کنه اخم کنی و نزاری و بگی نه خودم میخوام بزارم .....وایییی...
30 شهريور 1390

تینای من داری کم کم میایی الهی خوش قدم باشی

  سلام دختر عزیزم سلام نفس مامان ایشالله که حالت خوب باشه عزیزم دیگه به آخر راه نزدیک میشیم و شما تا اواسط اردیبهشت میایی بقلم ....باورت میشه تینا کم مونده که ببینمت بوست کنم بوت کنم ......وای خدای منن چقدر لحظه قشنگیه .....دختر عزیزم من بعد از مراحعه ایی که به دکترداشتم گفتن که ۱۵اردیبهست به بعدشما باید به دنیا بیایی قربونت برم که هنوز نچرخیدی و هنوز سربلدی و سرت بالاست مامانی خیلی دوست داشت که با روش طبیعی شمارو به دنیا بیاره ولی مثل اینکه تو از مامان زرنگتری و شرایطش رو براش فراهم نکردی عیبی نداره عزیزم برای من مهم سلامتی تو گل دختره .....مامانی این آخریا که کلی سنگین شدم و درد دارم و بیچاره بابایی تمام کارا به ...
30 شهريور 1390

تعیین روز اومدن تینا .....

  سلام به دختر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشه و میدونم که همینطورم هست به لطف خدا عزیزم بلاخره لحظه دیدن تو نزدیک شده لحظه در آغوش گرفتن و بوسیدن و بوییدن تو که من چقدر منتظر این لحظه بودم عزیزم بزار از اول بگم که مامانی امروز وقت دکتر داشت و بعد از معاینات همیشگی گفت که بهتره دیگه وقت زایمان رو تعیین کنیم نمیدونی با این حرف خانم دکتر چه حالی شدم شاید همیشه فکر میکردم که دیگه داره روزهای انتظارم نزدیک میشه اما ازدهن خود خانم دکتر که شنیدم کاملا باورم شد که واقعا وقتشه ...خانم دکتر بعداز برسی وضعیت سلامت تو و دیدن تقویم در آخر اعلام کرد که روز 1۴ اردیبهشت بهترین موقع برای به دنیا اومدن تو هست وای مامانی ...
30 شهريور 1390

<no title>

    سلام سلام ما اومدیم با چند روز تاخیر اینقدر این تینا خانم منو سرگرم خودش کرده که وقت سر خواروندن هم ندارم اما چون قول داده بودم عکسشو بزارم اومدم این عکسا برای موقعی که تو بیمارستان بوده الان زمین تا آسمون چهرش فرق کرده اما چون زردی داره عکسشو فعلا نمیزارم دعا کنید دخملم زودی خوب بشه اینم عکسای بیمارستان از تینا خانم http://www.img4up.com/up2/23337408946878993053.jpg   اینم از نمای نزدیک اینجا کلی پف داشته قربونش برم   http://www.img4up.com/up2/78223023007681329093.jpg کلی حرف برای گفتن دارم که خودم با نوشتنش شاید دوباره اشک از چشام جاری بشه خیلی لحظات خوبی رو گذروندم لحظه ایی که صدای تینارو برای اولین بار...
30 شهريور 1390

فرشته بهاری من به این دنیا خوش اومدی

  سلام به دختر عزیزم ...........سلام به نور چشمان مامان ...........سلام به تینا دختر ناز منو بابایی .............عزیز دل من باورم نمیشه که بلاخره انتظار به سر اومد و تو فرشته کوچک من پا بر روی زمین گذاشتی و شدی تمام دنیای منو بابایی ....عاشقانه میپرستمت میخوام از اولین روز اولین لحظه و اولین ثانیه که دیدمت بگم: روز سه شنبه 13 اردیبهشت ساعت 6 بعد از ظهر تو حسابی تو دلم تکون میخوردی و خودتو جمع میکردی دردی زیر دلم میپیچید منم هی بهت مگیفتم دخترم صبر کن تا فردا صبح سر موقع بیایی ....بلاخره من با این دردا سر کردم وآخرین شب دو نفره منو بابایی با بیخوابی و هیجان من تموم شد طفلی بابایی  خیلی هیجان داشت اما به روی خودش ...
30 شهريور 1390

درد دل مامانی با تینا

  تینا فرشته زمینی من سلام ......این روزا خیلی دلتنگم .....اولین سالگرده داییت نزدیکه عزیزم دوباره خاطرات بد پارسال یادم افتاده چه روزای بدی بود ....همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد و من همچنان شاکی ام که چرا و به کدامین گناه داییت خیلی مهربون بود خیلی وقتی که گفتن رفته تو کما من از تعجب مونده بودم وقتی گفتن کبدش از کار افتاد باز هم متعجب بودم و در آخر وقتی گفتن که فوت کرده تمام این سکوت من بلاخره شکست و شدم یه آدمی که فقط فقط شاکیه از زمین وزمان شاکی بودم از اینکه تو 4 روز برادرمو از دست دادم شاکی بودم ......عزیز دلم شاید الان نباید این حرفهارو به تو بزنم ولی توام باید بدونی که مامانت چه روزایی رو گذرونده .....زن دای...
30 شهريور 1390

تمام زندگیم فدای تینا جوجو

  عزیز دلم سلام قربونت برم تمام وقتمو پر کردی اصلا اینقدر گیج کارای شما هستم که نمیدونم از کدوم خاطره شروع کنم به گفتن .....فقط بگم که شما الان ۴۶ روزته وقتی که من از دور صدات میکنم با یه بغضیمیخندی و دست و پا میزنی ......هر وقت تو چشات خیره میشم با صدای نازی باهام حرف میزنی قربونت برم تو دقیقا از ۲۵ روزگی خندیدی اما الان بیشتر شده و شیطون ترم شدی هر وقت داری شیر میخوری وقتی من حرف میزنم ممیشتو از دهن میاری بیرون نگام میکنی میخندی و بعد دوباره شروع میکنی به خوردن واییییییییییی که عاشق این کارتم الانم که بردمت حموم و اومدی و یه دل سیر خوابیدی راستی آویز تختتو خیلی دوست داری و وقتی که روشن میکنم وزنبورای رنگیش م...
30 شهريور 1390

خیلی دلتنگتم خیلیییییییییییییی

  سلام میرم سر اصل مطلب چون تا گلو پر حرفم ....پر دلتنگیم ......آره مامانی دلم برای تو تنگ شده دلم برای دوران بارداری تنگ شده .....پارسال این موقع من سرگردان بودم ......گیج داشتنت ... اینکه باشی یا نباشی ......پارسال این موقع مامانی دل تو دلش نبود که تو به دنیا بیایی یانه ؟؟؟ تینا دلم برات تنگ شده میدونم الان دارمت الان در کنارمی و من هر روز خودمو سیراب وجودت میکنم اما اما اما ................. دلم برای دوران بارداری تنگ شده ...برای ذوقی که از اومدنت تو دلم داشتم برای اولین باری که قلب کوچیکتو دیدم که تمام وجودت فقط ۳ میلی بود که اونم داشت میتپید ....برای اولین تکون خوردنت که چه ذوقی تو وجودم اومد که جیغی کشیدم که دی...
30 شهريور 1390

90 روزگیت مبارک دخترم ......

  سلام به عشق مامان که الان مثل فرشته ها خوابیدی ......... عزیزم ۹۰ روزگیت مبارک الهی ۱۹۰ ساله بشی .......... دخترم تینا تو این ۳ ماه هیچی برای مامانی نداشت به جز خوبی و خوشی  اصلا مامانیشو اذیت نکرد مثل موقع هایی که تو دلش بود صبور و مهربون قربونت برم که هرروز داری شیرین تر میشی همیشه سعی داری دورو برتو بشناسی بگما ناقلا باباییتو خیلی خوب میشناسی تا میاد براش دست و پا میزنی حر ف میزنی اونم که کلی قربون صدقت میره .....عزیزم تو این مدت شما حسابی بزرگ شدی دستاتو تا آرنج میکنی تو دهنت من موندم آخه اون دستا چه مزه ایی میده که تو حسابی تو دهنت میچرخونی بعد در میاری و مزش میکنی ههههههههههه عاشق این کارتم ....در ضمن موق...
30 شهريور 1390